یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
تازه ها
شما اینجا هستید: خانه / تاریخچه / قلعه خُنـــــد

قلعه خُنـــــد

قلعه تاریخی خُند
با قدم نهادن درکوچه مقابل آب انبارقدیمی محله رضوان،آنگاه که ازخانه های مسکونی فاصله گرفته ، راهمان رابه سمت جنوبِ غرب بیهود و دریک مسیر خاکی مارپیچ ، از لابلای زمین های سرسبز کشاورزی ادامه می دهیم،بعد ازحدود یک کیلومتر پیاده روی به قنات ومنطقه خوش آب وهوای خُند می رسیم که از کنار جاده بیهود-نوغاب نیز قابل دسترسی است. بیش ازهرچیز،قلعه تاریخی وکهنی ازفراز قله نزدیک به قنات ، توجه هر رهگزری را به خود جلب می کند. قلعه ای که نامش رابه تاثیر ازنام این منطقه گرفته است.در بیان اهمیت این قلعه درکتاب تاریخ ومشاهیرقاینات/نجیب الله رجبی،ص۴۳ آمده است:«قلعه خند جزو مهمترین قلاعی است که دردوره اسماعیلیان درشهرستان قاینات مورد استفاده بوده اند.»
بیشترازنیم ساعتی زمان لازم است تاخود را به نوک کوه و دل قلعه برسانیم .از این نقطه درحالت ایستاده اگر یک دور کامل به دور خودمان بچرخیم،موقعیت حساس وجغرافیایی ،نظامی قلعه برایمان آشکارتر می شود.اکنون تا کیلومترها دورترازقلعه درکنترل ماست واگر پرنده ای پر بزند یا کوچکترین موجودی حرکت کند ازاین بالا به راحتی قابل مشاهده است.دور تا دور بیهود را کوه های بلندی محاصره کرده اند طوری که نفوذ به داخل این منطقه وسیع فقط از سه درّه که محل عبور راه های سه گانه به مناطق اطراف است امکان پذیر می باشد.جالب این که هرسه مسیرازبالای قلعه در تیر رس وکنترل هستند.قلعه ۱۹۶۵ مترازسطح دریای آزاد و درارتفاع ۳۵۰ متری از زمین های اطراف قرار دارد.معماری آن شامل حصار،برج ها،دیوارهای داخلی،آب انبار وسایرفضاها ست و ازجنس سنگ وملات وساروج بوده که درگذر زمان تخریب شده اند وامروزه فقط دیوارها به جا مانده اند. «ابعادقلعه ۵۰×۲۰۵ متر وفرم ونقشه آن تابع ناهمواری های کوه است . برج های نیم دایره ای نیز با قطر ۵/۲ متر برروی حصارهای قلعه دیده می شود »(تاریخ وجغرافیای شهرستان قاینات ، رجبی، ص ۱۱۹).
آقای محمداسماعیل نژاد درکتاب تاریخ قاین ص۱۵۳ نیزمی نویسد:«قلعه خُند طوری است که ازشرق به غرب کشیده شده وجبههِ شرق کوه به دلیل شیب بیشتر و صعب العبور بودن ازاستحکامات کمتری برخوردار است و به همین دلیل آثار و بقایای معماری آن کمتر به چشم می خورد.اما جبهه غربِ قلعه که درارتفاع کمتری نسبت به جبهه شرق واقع شده ،دارای برج و باروهای محکم تر و بیشتری است.دراین قسمت تخریب برج و بارو کمتراست و به خوبی قابل تشخیص می باشند.آب انبار نیزدرمرکزقلعه واقع شده و درساخت آن ازگودالی طبیعی که درمحل وجود داشته ،استفاده شده است. آثارمعماری قسمت غربی قلعه از وضوح بیشتری برخوردار است به گونه ای که محدوده قلعه وموقعیت بارو و برج ها درضلع جنوب کاملا مشخص است ودرقسمت شمال نیزمی توان حدود قلعه را تشخیص داد. دوره تاریخی این قلعه با توجه به موقعیت قرارگیری وسبک معماری ونوع سفال های موجود،به دوره سلجوقی تعلق دارد که توسط فرقه اسماعیلیه استفاده می شده است .»
گفته می شود ازاین قلعه درگذشته به عنوان ارتباط بین قلعه های طبس تا قاین وسایرقلعه های اطراف استفاده می شده است.اخیرا نیزگورستانی درسمت جنوب قلعه کشف شده است. درباب قدمت قلعه های قاینات درکتاب تاریخ قاین(محمداسماعیل نژاد/ص۱۱۲) نیز به گزارش یاقوت حموی درمعجم البلان(۵۳۹-۶۲۹ ه ق)بدین گونه اشاره شده است: «عبدالله بن عامربن کریزدرایام عثمان بن عفان، قوهستان (قهستان،بین کوهها ی هرات ونیشابور) را درسال ۲۹ ه ق، فتح کرد،این کوه ها درهمه ایام دردست اسماعیلیان بوده است…»
قلعه خند به شماره ۱۵۳۰۴ (در تاریخ ۱۳/۷/۸۴ )جزو قلاع اسماعیلیه ثبت سازمان میراث فرهنگی،صنایع دستی وگردشگری کشورگردیده است .
متن زیر نیزحاصل تحقیقات ومطالعات جناب سرهنگ آقای محمدامینی در مورد سابقه و اهمیت تاریخی قلعه خند است که ضمن تشکرازایشان جهت استفاده همگان و تشریح کامل این اثر تاریخی تقدیم می گردد:

بسمه تعالی
خوانندگان گرامی،غرض ازاین نوشته توصیف مختصری ازقلعه ها و دژهای اسماعیلیان در ایران ونحوه ساخت آن درشرایط سخت مکانی در درجه اول، و درثانی توضیح کاملتردرمورد قلعه خُند که در جوار منطقه ای به همین نام و دربالای قلّه ای صعب العبورقرارگرفته ،می باشد.
درواقع شبکه این قلعه ها که تعدادشان درایران وسوریه به خوبی ازمرز۲۵۰ قلعه می گذرد، بعضی بزرگ ومهابت انگیز چون ارگ ها وبرخی کوچک چون پایگاه های مراقبت وپاسبانی ،نقش حیاتی درحفظ وحراست ازاسماعیلیان دربرابر معاندان ومخالفان دینی وسیاسی آنها داشتند.علاوه برآن پناهگاهی ومامنی برای مردمان روستاهای اطراف درهنگام حمله دشمن ونیزدادن کمک به دانشمندان ومحققانی بود که با داشتن معتقدات مختلف برای ادامه مطالعات وتحقیقات خود و برخورداری ازحمایت اسماعیلیان به این قلاع پناه می آوردند؛ علاوه بر الموت ،قهستان و بخش عظیمی ازخراسان جنوبی ،نواحی اطراف سمنان و دامغان درشمال ایران نیز پرازقلعه ها و دژهای اسماعیلی است.
مرتفعات جبل بهرا درسوریه که اکنون جبل انصاریه نامیده می شود تحت سلطه اسماعیلیانی بود که به الموت وفادار بودند.
نویسنده کتاب آشیانه عقاب آقای پیتر ویلی که یکی از صاحب نظران بین المللی درمورد قلعه های اسماعیلیه درایران وسوریه می باشد درکتاب مذکورمی گوید:«من درآغازکارم کم و بیش روایت متداول درباره ” حشاشین ” رابه عنوان گروهی متعصب وتا حدی خشن وآماده ماجراجویی پذیرفته بودم که بوسیله رهبری با جذبه بنام حسن صباح رهبری می شوند و پایه های قدرت خود را با ساختن قلعه های مستحکم با ذخایر و آذوقه کافی دردره الموت وجاهای دیگرمستقرساخته بودند.من بعضی ازافسانه های اغراق آمیزدرباره آنها را با اندکی ناباوری می پذیرفتم ولی تشخیص نمی دادم که این افسانه ها تا چه اندازه پوچ وباطل هستند.اما همین که فرصت یافتم به رای العین کیفیت عالی معماری نظامی آنها را که درقلعه هایشان نمایان بود ببینم ،آن را ازبسیاری جهات برترازدستاوردهای صلیبیان دراین زمینه یافتم.
درمن احساسی ازتحسین وقدردانی بیشتربرای این جامعه شگفت انگیز و ماهیت دولتی که روزگاری ایجاد کردند ومدت ۱۵۰ سال به دفاع ازآن علیرغم همه مشکلات ومخالفت های عظیم دردورترین کوهستان های ایران وسوریه پرداختند،پدیدآمد.»
روی هم رفته بیش از۶۰ قلعه و دژ در دره الموت و ناحیه رودبار به تنهایی ، واحتمالا ۸۰ قلعه درخراسان که بیشترشان درمنطقه قهستان و۵۰ قلعه و دژ در نواحی دیگرکشوراز آنِ اسماعیلیان بوده است.علاوه براین آنها درشام (سوریه ) ۶۰قلعه ازبزرگ وکوچک درجبل بهرا میان حلب و دمشق داشته اند.این مجموعا ۲۵۰ قلعه درایران وشام (سوریه)می شود.البته تعداد معدودی به اندازه الموت گِردکوه یا سارو درایران بوده اند وبسیاری ازآنها دژهای کوچک یا پایگاه های دیده بانی ومراقبت بوده اند.با وجود این .این رقم شگفت انگیز است واشاره ای به وسعت وقدرت دولت اسماعیلی در دو کشورایران وسوریه (شام)است.
همه قلاع بزرگ اسماعیلی به یک اندازه مقاوم ودارای آب انبارهای مشابهی بودند که درصخره صُلب یکپارچه کنده شده بودند وبا منحرف کردن مسیرآب چشمه ها پرمی شدند و ذخایرفراوان، آذوقه واسلحه دراتاق های بزرگ زیرزمینی انبارمی شد. کتابخانه های آنها نیزمشهوربودند ومورد بس غبطه وحسادت .
هرقلعه رانیرویی ازمردان تعلیم دیده که سرسپرده مسلک خود بودند پاسداری می کردند.درباره کارآیی دستگاه اداری وتشکیلاتی اسماعیلی تردیدی نمی توان کرد.انعکاس این را و بهترین صورتش را در کارهای لجستیکی عظیمی که متضمن ساختن ونگهداری بیش از۲۵۰ قلعه که به فاصله های وسیع ازیکدیگرپراکنده بوده اندمی توان دید.ساختن قلعه های جدید دردرجه اول مستلزم کارمساحی دقیق وتفضیلی ونقشه ریزی عالی بود.اجرای نقشه می بایست به وسیله گروهی ازناظران که متصدی سنگ بُری لازم برای ساختمان وحمل آن به محل قلعه بوده اند انجام شود.عده ای ازسنگ کاران، بنّایان ،مهندسان آب، ساروج کاران وکارگران ماهر دیگر زیرفرمان آنها بوده اند.مقدار زیادی سنگ لازم بود که قلعه ها و پادگان ها را ازلحاظ تعمیرات بتوان در وضعیتی مطلوب برای ماه هاوسال ها نگه داشت واین مستلزم آن چیزی بود که ما امروز”سر رشته داری کل “می نامیم .باکارمندانی ورزیده ومتخصص و بالاخره ساختن مستمر وتقویت این قلعه ها بدون داشتن یک نیروی کارهمیشگی و بزرگ امکان نداشت واینان می بایست هرگاه لازم بود ازقلعه ای به قلعه دیگربروند.
اکنون می رسیم به یکی ازقلاع اسماعیلیه که شاید گمنام مانده وتاکنون هیچ گروه ویا اکیپ تجسّسی ازادارات میراث فرهنگی ویا جهانگردی ویا سایرنهادها در عمل سراغ آن نیامده اند.قلعه ای است معروف به قلعه خوند(خُندkhond ) واقع درجوار روستای بیهود ازتوابع قاینات درخراسان جنوبی که موقعیت جغرافیایی این روستا دربین جاده گناباد به قاین از روستای گریمنج به کوهستانهای جنوبی معروف به پیشکوه درحدود ۲۰ کیلومتری واقع شده است که بوسیله چند رشته کوه بلند وصعب العبوراحاطه گردیده که جز دویا سه راه ورود به این منطقه وجود نداشته ضمنا قلعه مورد نظردر داخل این کوهستان دربالای کوهی تک که دورتا دورآن از سرازیری سخت ناهموارتشکیل شده، قراردارد و ازنظرموقعیت مکانی منحصربفرد بوده و به اطراف خود کاملا مسّلط می باشد طوری که ازهیچ طرفی احتمال نفوذ به آن تقریباغیرقابل دسترسی بوده است .این قلعه با قلعه کوهی که درجنوب شهرستان قاین واقع شده است قابل مقایسه نمی باشد و درسمت شمال این کوه چشمه ای به همان نام خوند قراردارد و درضلع جنوب شرقی آن، صوفه( فرو رفتگی یا حفره بزرگ ) در داخل سنگ قراردارد که کسی ازسقف آن بی اطلاع می باشد وتنها معبر وصولی آن راهی است بنام کمین گاه که درگذشته به قدرکافی آب داشته ودره ای است حاصل خیز.آنچه ازموقعیت مکانی آن استنباط می شود ؛این قلعه چون دورازجاده های اصلی و راه های شناخته شده بوده از اهمیت خاصی برخورداربوده که نیازاست کارشناسان ومتخصصین فن ازنزدیک بازدید وسابقه تاریخی وسایرموارد آن را بررسی ودرصورت امکان همانند سایرقلاع ایران نسبت به بازسازی وتعمیرآن اقدام نمایند.آنچه ازظاهرآن مشهود است دراین نیم قرن اخیرسازمان و یا کسانی جهت حفاری ویا کشف آثار باستانی درآن اقدام ننموده اند وگرچه تقریبا دیواره های آن خراب ولی پایه های آن باقی مانده ضمنا آجرهای آن بسیارمحکم و از نوع آجری است که درسایراماکن باستانی همچون قلعه کوه قاین ویا الوند و یا شاهدژ اصفهان بصورت خشت چهارگوش مربع میباشد.
لذا اکنون که سازمان های زیربط در سراسرایران نسبت به بازسازی این قبیل اماکن اقدام نموده اند از این قلعه غفلت ننموده و زنجیراتصال قلاع الموت را با قلاع قهستان که درتاریخ اسماعیلیه ازسال های ۴۸۶-۶۵۴ یعنی حدود۱۶۸ سال درمناطق مختلف ایران حضور داشته اند برقرارکند زیرا آنچه تاریخ نشان می دهد امیرنشین قهستان که درآن زمان تون وطبس و بیرجند جزو آن بوده یکی ازمراکزمهم پیروان اسماعیلیه همانند الموت بوده است وعلاوه برآن شاید تنها شاهدی که ازآن ها پس از کُشت وکشتاربی رحمانه مغولان دراین منطقه باقی مانده است؛ طایفه ای بنام “خوجه “شیعه عثنی عشری، دربیهود می باشد که یکی ازشعبات مذهب اسماعیلیه به همین نام “خوجه” درهندوستان زندگی می کنند.لذا بازدید ازمحل وبررسی تاریخ آن ومرمت وبازسازی این قلعه ازنظرگردشگری ازاهمیت خاصی برخورداراست.
قلعه بیهود بنا برآنچه آقای پیتر ویلی که کارشناس آثارباستانی بخصوص قلاع موجود درآسیا واروپا می باشد و درسال۱۳۷۶ باهمراهان خود ازنزدیک بازدید نموده است درکتاب آشیانه عقاب صفحه ۲۵۵و۲۵۶ چنین می باشد:
«بیهود دهکده ای بزرگ اما فقیراست. ۶۵۰۰ تن جمعیت دارد.همین که درآنجا توقف کردیم گروهی عادی ازمردم خوش استقبال وکنجکاو ما را درمیان گرفتند وآثارباقیمانده ازیک قلعه مغولی رادروسط ده به ما نشان دادند.به ماگفتنداین خرابه ها نیمی ازاندازه واقعی قلعه است زیرا نیم دیگررا باخاک یکسان کرده اند تاجابرای ساختن خانه های جدیدبازشود.نکته ای که دراینجابه نظرمی رسد وجودقلعه ای است که مغول های خونخوارساخته بودند تابتوانند ماه هاوشایدچندین سال درآن زندگی کنندتا قلعه اصلی بیهودکه دربالاشرح داده شد راتسخیرنمایند که این خودنشان دهنده عجزآنان درتسخیرفوری وغیرقابل نفوذبودن قلعه بوده که پس ازگذشت هفت قرن آثارقلعه مغول ها باقی مانده است.وتاکنون کسی نمی دانسته که این قلعه مربوط به مغولها می باشد
نامبرده درادامه می نویسد:
« قلعه بیهود به نحوی چشمگیر بر روی تپه ای به ارتفاع ۲۱۳ مترازسطح دره ایستاده است.این قلعه تاحدی شبیه قلعه الموت است.طول آن۲۰۰ متروعرض آن۵۰ متربه مساحت ۱۰۰۰۰ متریعنی یک هکتارمی باشد.تنها دیواره های برپای آن، آنها بودند که ازدره دیده می شدند.
برجک پیشکرده بلندی بردرّه مشرف است اما بطورکلی قعله، توده ای ازسنگ ها وآواردیوارها است.اهالی ده فکرمی کردندقلعه سیصداتاق داشته است.بنظرمی آیدکه قلعه درسه سطح استحکامات داشته است ،اماهُرّه ای که قلعه برروی آن ساخته شده بود پیش ازآنکه به شیبی با افت عمودی ختم شود بسیارباریک بود.سه مخزن آب دردرون دیوارهای بیرونی ساخته شده بود ویکی درمحوطه اصلی قلعه قرارداشت ودراطراف آن دست کم سه برج مراقبت مشاهده می شد.»
این بودنظرکارشناس مزبورکه حدود ۱۵ سال پیش ازقلعه بیهودوسایرقلاع قهستان بازدیدبعمل آورده است.
اکنون جهت تکمیل این نوشته خلاصه ای ازتاریخ ظهور واحوال اسماعیلیه نزاری درایران وشام یادآوری می گردد:
روسای دعوت اسماعیلیه نزاری درشام
اوایل قرن ششم تانیمه قرن هشتم (دوازدهم تا چهاردهم میلادی)،منطقه کوهستانی مغرب شام(سوریه)۴۹۳ تا۶۷۱ (۱۱۰۰ تا۱۲۷۳ میلادی) همه قلعه ها ودژهای اسماعیلی به بیبروس تسلیم شدند.
دعوت نزاری ازشقاق داخلی درخلافت فاطمی بعدازمرگ المستنصر بالله در۴۸۷ (۱۰۹۴ میلادی)پدیدآمد واین براثرآن بود که نزار ولیعهد مستنصر با یک حرکت سیاسی به کنارگذاشته شد وبرادرش مستعلی به حکمرانی برگزیده شد و وی به عنوان خلیفه، سلسله فاطمی را ادامه داد.
حسن صباح، داعی اسماعیلی که دراواخرعمرمستنصر،قدرت اساعیلیه رادربعضی ازنقاط ایران مستقرساخته بود،دعوی نزاررا دنبال گرفت ودعوت نزاری را آغازکرد.پس ازآن ،این دعوت که دعوت جدیده خوانده می شد بوسیله داعیانی که ازالموت فرستاده می شدند،درشام انتشاریافت وازآن پس ،کیش اسماعیلی نقش مهمی دررقابت های سیاسی وکشمکش های میان شهرهای شام بازی کرد؛هرچند تا نیمه قرن ششم(دوازدهم میلادی ) اساعیلیان شام، موفق نشده بودندمانند نزاریان ایران قلعه هایی درمناطق کوهستانی مغرب شام ( جبل انصاریه کنونی )بدست آورندولی این پادگان ها ومراجع اسماعیلی گاهی درنزاع میان صلیبیان وامیرنشین های مسلمان درشام نقش داشتند.
اسماعیلیان شام درزمان داعی بزرگ عراقی خود راشدالدین سنان از زیر رهبری اسماعیلیه ایران درآمدند ومستقل شدند.آنها مایل بودند که روابط دوستانه باایّوبیان داشته باشند لذا ازحمله مغولان به شام ،جان سالم به در بردند اما خراجگزار مملوکان شدند وقلاع آنان بتدریج بوسیله بیبروس کاهش داده شد وآخرین آنها یعنی قلعه کهف در۶۷۱(۱۲۷۳ میلادی ) تسلیم وی گشت.با وجود این ،خود جامعه اسماعیلی شام عمدتا دست نخورده باقی ماند هرچند مرکزآن به سلمیه درشرق کوه های شام منتقل شد.اسماعیلیان شام پیوستگی وسنت خود را طی قرون بعدحفظ کردند وحال آن که جوامع اسماعیلی ایران بعد ازحملات سهمگین مغول دیگرواقعا قد راست نکردند .
و اما اسماعیلیان نزاری درایران ۴۸۳-۶۵۴ (۱۰۹۰ -۱۲۵۶ میلادی )
*مناطق کوهستانی مختلف ایران بامرکزاصلی شان درالموت*
هم چنان که دربالا درمورد اسماعیلیان شام یادآور شدیم دعوت نزاری درنتیجه انشقاق درخلافت فاطمی پدیدآمد.حسن صباح پیش ازآنکه المستنصر بالله خلیفه فاطمی در ۴۸۷(۱۰۹۴میلادی) درگذرد وشقاق مستعلی- نزار برسرجانشینی و امامت پدید آید،درایران به کار دعوت اسماعیلی مشغول بود.اسماعیلیان ایران به امامت نزار قائل شدند وحسن صباح درغیبت امام با عنوان محبت، رهبری آنهارا بدست گرفت.حسن صباح قلعه کوهستانی الموت را در دیلم درشمال غربی ایران بدست آورد.او از آن جا دعوت نزاریان شام را نیزسامان داد.ودرداخل ایران ازقلعه ها ودژهای منطقه دریای خزر وقلاع ناحیه اصفهان وقهستان دست به یک رشته حملات علیه دولت ترک سلاجقه بزرگ زد.با توجه به شمارنسبتا کم اسماعیلیان این جنگ ها بیشترشبیه عملیات پارتیزانی بود تا لشکرکشی کامل نظامی و سلاح دین وقتل های سیاسی نیزدراین نبرد بکارمی رفت.
چهارمین خداوند الموت حسن دوم نقش وخویش کاری متعالی ترامام راعهده دارشد ودرقرن هفتم (سیزدهم میلادی )تندروی اسماعیلیه تاحدی روسوی تعالی ومیانه روی گذاشت وخلیفه عباسی ناصر،موفقیت تبلیغی زیادی درجهان معاصراهل سنت به جهت توفیق دربازگردانیدن حسن سوم به دامن اسلام راستین بدست آورد.درهرصورت آخرین خداوند الموت ،خورشاه نتوانست درمقابل سپاهیان مغول مقاومت کند.مغولان در۶۵۴(۱۲۵۶ میلادی ) برالموت یورش بردند وگویاخورشاه بدست مغولان کشته شد.پس ازآن کیش اسماعیلی در پاره ای ازنقاط دورافتاده ایران به صورتی محقرباقی ماند.
وسرانجام یادمی کنیم ازحملات وحشیانه مغولان به سرزمین ایران وکشتار وسیع مردم بی گناه که ازخانه وکاشانه خود دفاع می کردند که این حملات چنگیزی درتاریخ به عنوان ضرب المثل باقی مانده است وهرکجا ازتوحش وغارتگری وکشت وکشتار یاد می شود به چنگیزخونخوارنسبت داده می شود وفقط به عنوان نمونه ازحملات سهمناک وکوبنده وکشتاردسته جمعی مردم نیشابور،اَبَرشهرآن روزایران یاد می گردد.توخود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل.
واقعه نیشابور در۶۱۸
نیشابورنیزدرردیف مرو و بلخ وهرات یکی ازچهارشهرخراسان محسوب می شد ودرعهدسامانیان وغزنویان اردوگاه این سلاطین وازمراکزعمده آن سرزمین به شمارمی رفت .درعهد سلاجقه وخوارزمشاهیان نیزازبلاد بسیارمعتبروآباد بود وجمعیت بسیارداشت وچند باربراثرزلزله واستیلای غارتگران به خصوص ترکان غز(غزنویان)صدمات فراوان دیده به طوری که مقارن استیلای مغول درکنارنیشابورقدیم شهرمعتبردیگری بنام شادیاخ(محل فعلی مرقد امامزاده محروق وآرامگاه حکیم عمرخیام نیشابوری وشیخ فریدالدین عطارنیشابوری )بناشده بود ودرحقیقت درآن ایام همین شهر رانیشابورمی گفته اند.
درموقع عبور لشکریان جبّه وسِبتای ازخراسان ،حکمران نیشابورازجانب خوارزم شاه ازدراطاعت درآمده با دادن تقدیمی وعلوفه لشکر،مردم آن امان یافتند وباروی شهررا به دستورسرداران مغول خراب نمودند.
بعدازمدتی چون خبرظهورجلال الدین سنکبرنی وفتوحات اوشایع شد درخراسان وجنوب ماوراءالنهرمردم به تجدیدعمارت حصار شهرها پرداختند ودرصدد تعرض به چنگیزیان برآمدند.
اهالی نیشابورنیز چنین کردند وهرقدرشحنه طوس، که ازجانب چنگیزیان بود ،ایشان را به اطاعت خواند زیربارنرفتند بلکه حشرمقیم طوی به تحریک مردم نیشابور شحنه را کشتندو سراورا به نیشابورفرستادند.
یکی ازعلویان طوس پنهانی ازآن شهر به ولایت استوا(قوچان فعلی)رفت وازسر مغول کسی را که قشتمورنام داشت از واقعه قتل شحنه سبوق نمود. قشتمورخبراین قضیه را به سرداران مغول اطلاع داد وخود به طوس آمد وشورشیان را کشت.دراین موقع مقدمه لشکریان تولی به سرداری تُغاجارنویان دامادچنگیز خان رسید واو در اواسط رمضان سال ۶۱۷ شهرنیشابور را محاصره نمود.
درروزسوم محاصره براثرتیرمحصورین،تغاجار به قتل رسید ولشکریان مغول منهدم شدند وجانشین تغاجار یعنی نورکای نویان بقیه سپاهیان خود را به دوقسمت نمود،جمعی به کمک قشتمور به طوس رفتند وعده ای نیز با خود او روانه سبزوارشدند وآن شهررا پس ازسه روزجنگ ،گرفتند وقریب ۷۰۰۰۰ نفراز مردم آن را کشتند.
بعدازآن که تولی مرو را فتح کرد به طرف نیشابورآمد ودر سر راه ،تمام آبادی های طوس را گرفت وچون به نیشابور رسید مردم به علت قحط وغلای آذوقه وقدرت فوق العاده لشکریان تولی، با آن که تا این تاریخ مردانه جنگیده ومقاومت بسیاربه خرج داده بودند مصمم به تسلیم شدند وقاضی شهررا به خدمت تولی فرستادند ولی این تسلیم را نپذیرفت وقاضی را نیز اجازه مراجعت نداد وبه گشودن حصار ودرازه های شهر پرداخت.
بعد ازسه روزجنگ وکشته شدن بسیاری ازجمعیت طرفین، مغول ها غلبه کردند ودر دهم صفر۶۱۸ به شهر ریختند.ابتدا حاکم پیر را که تا دم آخرازبدگویی به چنگیزیان خودداری نداشت کشتند؛بعد مردم را به صحرا بردند مردان را کشتند وزنان را به اسیری گرفتند وبعد به قتل آوردند وجمعی را نیزبه طمع مال ،شکنجه کردند وپانزده روز به تفتیش منازل و انهدام عمارات مشغول بودند وچون درمرو بعضی ازمردم نیمه جان خود را درمیان کشته ها پنهان کرده بعد خلاص یافته بودند؛مغول در نیشابور به بریدن سر کشتگان اقدام نمودند.
وسراسرشهر را با کف دست برابر کردند وازمردم،آن ها که به سرداب ها
پناه برده بودند نیزدرهمان زیر زمین جان سپردند.
دخترچنگیزیعنی همان زوجه تغاجار به نیشابورآمد ومغول هرکس را که باقی مانده بود به فرمان او کشتند وحکم شد که آن شهررا چنان ویران کنند که درآن جا بتوان زراعت کرد حتی سگ و گربه آن شهررا هم زنده نگذارند،مغول نیزچنین کردند.حتی گفته اند که سپاهیان تولی هفت شبانه روز برنیشابورآب بستند ودر سراسرآن جو کاشتند.
تولی بعد از ویران کردن نیشابور یکی از اسرای خود را با۴۰۰ نفراز حشریان درآن شهرگذاشت تا اگر زنده دیگری بیاید به قتل آورد وخود ازآنجا به طرف هرات عازم شد.عدد مقتولین نیشابور را ۱۷۴۸۰۰۰ نفر نوشته اند.
درضمن خرابی نیشابور،مغول آبادی های طوس را نیز ویران کردند وشهرمشهد راهم که به مناسبت مزارعلی ابن موسی الرضا(ع)و قبرهارون الرشید محل توجه مسلمین بود به بادغارت وانهدام دادند وبه طرف هرات سرازیر شدند.(برگرفته ازتاریخ مغول، نوشته عباس اقبال آشتیانی)
تهیه و تدوین :نعمت اله اطمینان

s (NXPowerLite) Copy of e (NXPowerLite) f (NXPowerLite) g (NXPowerLite) h (NXPowerLite) IMG_0106 (NXPowerLite) IMG_0110 (NXPowerLite) IMG_0117 (NXPowerLite) IMG_0119 (NXPowerLite) IMG_0121 (NXPowerLite) IMG_0127 (NXPowerLite) IMG_4587 (NXPowerLite) IMG_4786 (NXPowerLite) PIC_0134 (NXPowerLite)

0

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

Scroll To Top