شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
تازه ها
شما اینجا هستید: خانه / آلبوم عکس / شهید پژوهی محمد حسن حامد بادامی

شهید پژوهی محمد حسن حامد بادامی

شهید پژوهی محمد حسن حامد بادامی
2 (1)

آقای علیرضا ناظمی:
سلام میفرستم به روح مطهرهمه ی شهیدان بخصوص شهیدبادامی ازنزدیک باشهیدارتباط داشتم یکی ازخصوصیات بارزوفکرمیکنم منحصربه فرداین شهید آرامش خاص وآرام بودنش بودباروخیه ای که ازنامبرده دیده بودم فکرنمی کردم اهل جنگ باشدولی خوب اوثابت کردکه برای دفاع ازکشوروانقلاب ونهضت اسلامی مردروزهای سخت است ضمناافتخارحضوردرتشییع جنازه وی رانیز داشتم ضمن احترام مجدد به روح مطهرش برای روح پدرعزیزش هم فاتحه ای میفرستم وهمچنین خدمت برادران عزیزش علی آقای عزیز آقاموسی وفرزندبرومندش مجیدجان سلام عزض میکنم

آقای محمود عبداللهی:
با سلام خدمت همشهریان عزیز با توجه به اینکه بنده وشهید محمد حسن بادامی تقریبا هم سن وسال بودیم جدا از اینکه ایشان دایی بنده محسوب میشدندرابطه بسیار صمیمی با یکدیگرداشتیم خاطره که از ایشان همیشه در ذهنم مانده اینکه معمولا آخر هفته یا ما منزل ایشان بودیم یا شهید منزل ما ایشان هروقت منزل ما میامدند کادویی بسیار بزرگ میاوردنددر ظاهر بزرگ ولی وقتی جعبه ها را یکی یکی با ذوق و شوق باز میکردیم یا سوت بود یا سنجاق قفلی یا یک عدد نمک پاش و از این قبیل اجناس وهر هفته هم معمولا تکرار میشد یادت گرامی وروحت شاد دایی حسن

آقای سلمان اسماعیلی:
سلام درود برروح پاک شهیدان وبخصوص شهدای دیارمان بیهود ازانجایی که با این شهید بزرگوار سابقه رفاقت همکاری داشتم بسیار مهربان خونسرد وبا گذشت بودن خنده رو بودن ایشون دراین شهید خیلی بارز بود روحیه لطیف وحساسی داشتند سلام می کنم به یادگار این شهید عزیز ..وصلواتی نثار روحش وهمه شهیدان .،.از طرح معرفی شهدا وبانیان ان سپاسگزارم

آقای موسی حامد بادامی:
سلام. من وبرادرم..شهید محمدحسن… چونکه اختلاف سنی زیادی داشتیم….خاطرات کمی دارم.ولی یه خاطره ای که یادم هست اینه که..منو باخودشون به نونوایی میبردندتاکارخبازی یادبگیرم…یه روزوسط کار…برق قطع شد..داداشم یک ظرفی که نانوایان قدیم .باهاش چندنفری توش ابگوشت میخوردند.به من دادوگفت بروازبقالی چندکیلو برق بخر..منم رفتم بقالی …بااون ظرف بزرگ..به بقال گفتم برق داری!!؟؟ بقال گفت.چی!!! گفتم برق میخوام..بقال ..دوباره باصدای بلند گفت.چی !!!!! تازه ۲هزاریم افتادکه سرکارم……اون وقتها هرکسی که تازه ازروستا به شهرمی اومد..سرکارش میذاشتند…مثلا میگفتند بروازفلان نانوایی چند کیلوبخاربگیر…قدیمیا ازخاطزات سرکاری زیاددارن..به شرطی که تعریف کنند-

تصاویر قبل شهادت:
3 (2)

3 (1)

3 (6)

3 (7)

3 (3)

3 (4)

3 (5)

3 (8)

3 (9)

3 (10)

3 (18)

3 (15)

3 (16)

3 (13)

3 (12)

3 (19)

3 (20)

3 (21)

3 (22)

3 (23)

3
5 (4)
تصویر پدر و مادر شهید:
4
تصاویر پس از شهادت و تشییع پیکر:
5 (15)

5 (16)

5 (1)

5 (2)

5 (3)

5 (9)

5 (6)

5 (7)

5 (5)

5 (10)

5 (11)

5 (13)

5 (14)
تصویر وصیت نامه و نامه های شهید:
1 (3)

1 (4)

1 (1)

1 (2)

مقبره ی این شهید والا مقام
2 (2)

2 (1)

2

0

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

Scroll To Top