از سوی خانواده حاج میرزا عباس عاشوری اعلام شد: مراسم ترحیم زوجه مکرمه حاج میرزا عباس عاشوری در مشهد روز ۱۳آذر در مسجد نقویه از ساعت دو بعدازظهر تا چهار برگزار می شود.حضور عزیزان در این مراسم سبب خوشحالی و تسلی خاطر بازماندگان می باشد.
در زیر نامه ی وداع نوه این مرحومه تقدیم می شود:
یا مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ و الْحَیاهَ
صدایت مدام توی گوشم می پیچد، آن هنگام که محزون برایمان میخواندی:
درخت غم به جانم کرده ریشه
به درگاه خدا نالُم همیشه
عزیزان؛ قدرِ یکدیگر بدانید
اَجل سنگ است و آدم مثل شیشه
اَجل سنگ است و آدم مثل شیشه…
و هی فکر میکنم سنگِ اجل، چه ساده بر شیشۀ عمرت خورد، بی آنکه کاری از دست ما بربیاید…
دلم میگیرد، از این فقدان، از این ازدست دادن… از این خوابیدنِ ستون خیمه مان… از نبودن محور وحدت مان، کنارمان… دلم میگیرد از همۀ روزهایی که بی تو باید به سر شود… و چه خوب وصف حال روزهای بعد از تو را برایمان سروده اند:
آن تناور درختِ خانه شکست
بعد از این کی توان به سایه نشست؟
قرار بود بگویم از بودن هایت… بگویم که “پیرزن، چشم و چراغ ماست”، نشد اما…. نشد تا اینکه خبر رفتن و پرکشیدن ت را دادند و حالا فقط میتوانم بنویسم: “پیرزن، چشم و چراغ ما بود!”… که یتیم شدیم…. بی مادر… که مادرها هروقت بمیرند، زود است… که مادربزرگ ها نباید بمیرند!
دلم تنگ میشود برای همه روزها و شب هایی که دور هم جمع میشدیم، به بهانه حضور و دیدارت…. چه خوب بود ذوق ت بر داشتن ما… ذوقی که از دیدن بچه ها و نوه هایت داشتی… و چه دلنشین بود قربان صدقه رفتن ت برایمان، با آن لحن مهربان و لهجه قشنگت که میخواندی:
جوجه موجه هامو قربان… خُرده مَلَک هامو قربان…
مادربزرگم! عزیزِدلم! وقت تشییع ات، وقت خداحافظی، مدام این تکه یادم میافتاد…
راستی دیدی نوه هایت چه سر دست گرفته بودندت؟… چه مثل ابرِ بهار اشک میریختند؟
اما… اما دیگر، نیستی که قربان صدقه شان بروی… نیستی که نگران چشم خوردنشان باشی، بگویی: “نوه های من خوشگلن، خوش هیکلن، کت و شلوار میپوشن، چشم میخورن”… نیستی عزیزِ دلم… نیستی که… نیستی که خبر عروس و داماد شدن هایمان را برایت بیاوریم، بچه هایمان را بیاوریم که ببینی و توی دلت قند آب شود… نیستی که… نیستی و ما از این نبودنت میسوزیم… دیگر، هیچ وقت، هیچ جا نمیتواند این جای خالی را پر کند… نمیتواند این طور مهربان قربان صدقه مان برود و ما خنده خنده روی ماهش را ببوسیم…
حالا تو نیستی و ما… وصف حالمان نگفتنی ست…
سفرت به سلامت مادربزرگ جان! سفرت به سلامت مامان بزرگم…. “روحت شاد وقرین رحمت الهی”
ارسال کننده: خانم زهرا شریف زاده